مسجد فرط

دکتر غلامرضا محمدی /کویر

در شهر آفتابی آیینه دار ها


آنجا که از قنوت و قناعت، قنات هاست


آنجا که اختران به زمین رشک می برند آنجا که با طنین اذان مهر می دمد


لبها پر از ترنم الله اکبرند


بسیار مسجد است و یکی مثل فرط نیست


این دیگر است و آن همه انگار دیگرند


اینجا نسیم از نفسی میرسد غریب


آنی است اندر آن که مرا می کشد به خویش آنی است اندر آن و ندارد بروز هم


ای کاش خشت و خاک خموشی نمی گرفت


اسرار می گشود و زبان رموز هم


این خشت ها خراب کدام آسمانی اند؟ تسبیح کیست زمزمه دارد هنوز هم؟


**


اینجا که خاک سرمه ی چشمان انجم است


اینجا که پیش رهگذران قدر آن گم است


وقتی که فتنه های خراسان شیوع داشت


روزی گذشت مردی از آیینه و بلور مردی که رهگشای افق های دور بود


مردی که وارث قلم و عشق و نور بود


مردی که آسمان به سلامش خضوع داشت


مردی که می چکید بهار از طراوتش مردی که لحظه لحظه خدا را طلوع داشت


اینجا گزید منزل و چندی درنگ کرد


تسبیح و ذکر و راز و نماز و رکوع داشت


زان پس گذشت و راهی تنهای طوس شد


بر او چه قصه رفت بماند چه دردناک!


او رفت و تا همیشه حسرت دلم گرفت تنها زمین ز غربت شمس الشموس شد


این شد که شعرهای ترم را دریغ سوخت


این شد که هر چه رفت به رنگ فسوس شد.


گفتنی است:مسجد فرط مسجدی است ساده با معماری خشت خام در محله دارالشفا که بنیان آن به نیمه اول قرن دوم هجری در زمان امامت امام صادق (ع) می رسد.



  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا